144-
در روش تعلیم و تربیت انبیا
در
عالم خدا هیچ صعبتر از تحمل محال نیست. مثلا، تو کتابی خوانده باشی
و تصحیح
و درست و مُعرَب کرده، یکی پهلوی تو نشسته است و آن کتاب را کژ می خواند.
هیچ
توانی آن را تحمل کردن؟ ممکن نیست. و اگر آن را نخوانده باشی ، تو را
تفاوت نکند:
اگر خواهی کژ خواند و اگر راست، چون تو کژ را از راست تمییز نکرده ای. پس
تحمل
محال مجاهده ای عظیم است.
اکنون انبیا و اولیا خود را از مجاهده نمی رهند. اول، مجاهده که در طلب داشتند: قتل نفس و ترک مرادها و شهوات، و آن جهاد اکبر است. و چون واصل شدند و رسیدند و در مقام امن مقیم شدند، بر ایشان کژ و راست کشف شد. راست را از کژ می دانند و می بینند. باز در مجاهده عظیمند؛ زیرا این خلق را همه افعال کژ است و ایشان می بینند و تحمل می کنند، که اگر نکنند و بگویند و کژی ایشان را بیان کنند، یک شخص پیش ایشان ایست نکند و کس سلام مسلمانی بر ایشان ندهد، الا حق تعالی ایشان را سعتی و حوصله ای عظیم بزرگ داده است که تحمل می کنند. از صد کژی یک کژی را می گویند تا او را دشوار نیاید و باقی کژیهایش را می پوشانند بلکه مدحش می کنند که آن کژت راست است تا بتدریج این کژیها را یک یک از او دفع می کنند – همچنانکه معلم کودکی را خط آموزد. چون به سطر رسد، کودک سطر می نویسد و به معلم می نماید. پیش معلم آن همه کژ است و بد. با وی به طریق صنعت و مدارا می گوید که جمله نیک است و نیکو نبشتی، احسنت! احسنت! الا این یک حرف را بد نبشتی، چنین می باید؛ و آن یک حرف هم بد نبشتی. چند حرفی را از آن سطر بد می گوید و به وی می نماید که چنین می باید نبشتن، و باقی را تحسین می گوید تا دل او نرمد و ضعف او به آن تحسین قوت می گیرد و همچنان بتدریج تعلیم می کند و مدد می یابد.
شرح
(استاد قمشه ای)
- تحمل محال ...: مقصود از تحمل در اینجا محال عقلی نیست که وجود آن نا ممکن است ، بلکه مقصود تحمل امریست بسیار نا معقول که، از عهده کمتر کسی بر می آید و به همین جهت از آن تعبیر به تحمل محال کرده اند.
-
جهاد اکبر ...: اشاره است به حدیث نبوی که در مراجعت از جنگ احد که
بر
مسلمین بسیار سخت بود فرمودند:
از
جنگی کوچک به جهادی بزرگ باز گشته ایم.
اصحاب
با نگرانی پرسیدند: آیا جنگی بزرگتر در پیش است؟
فرمودند:
آری و آن جنگ با نفس است.
- ایشان را سعتی و حوصله ای عظیم بزرگ
داده است
....: اشاره است به شرح صدر و خلق عظیم که به روایت قرآن به محمد اعطا شده
است:
همانا که خداوند تو را
خُلقی عظیم عطا کرده است. (قلم
-4)
-
از صد کژی یک کژی را می گویند ...: در اینجا نقش ستایش و تمجید در
شکوفایی
هنر بیان شده است. نظامی در مخزن الاسرار گوید:
گر هنری
در تن مردم بود، گر
نپسندی هنری گم
بود؛