171 - در
معنی فقر که عشق به کل است
شخصی
گفت که در خوارزم کسی عاشق نشود، زیرا در خوارزم شاهدان بسیارند. چون
شاهدی ببینند
و دل بر او بندند، بعد از او بهتر ببینند، آن بر دل ایشان سرد شود.
فرمود
اگر بر شاهدان خوارزم عاشق نشوند، آخر بر خوارزم عاشق باید شدن، که در او
شاهدان
بیحدند. و آن خوارزم فقر است که در او خوبان معنوی و صورتهای
روحانی
بیحدند، که به هر که فرو آیی و قرار گیری، دیگری رو نماید که آن اول را
فراموش کنی،
الی مالا نهایه. پس بر نفس فقر عاشق شویم که در او چنین شاهدانند.
شرح
(استاد قمشه ای)
- آن
خوارزم فقر است ...: مقصود از فقر همان طریق عشق و درویشی است که به
روایت
عطار آخرین مرحلۀ آن فقر و فنا است:
بعد از آن وادی
فقر است و فنا؛ بیش
از آن روی روشن
نبود ترا.
(منطق
الطیر)
وقتی
سالک ار همۀ تجلیات بیرون آمد و در هیچ رباطی توقف نکرد و دریافت که عشق
به
هرمرتبۀ محدود و نقصان اوست. عاشق کل گردد و خود کل شود که عاشق همان
معشوق است و
طالب همان مطلوب. و در این عشق کل است که عارف شاهدان بیشمار بیند که هریک
فتنۀ
عالمی است:
عجایب نقشها بینی خلاف رومی و چینی،
اگر
با دوست بنشینی زدنیا و آخرت غافل. (سعدی)
به تعبیر وسیعتر عامۀ مردمان
(( در خوارزم))
هستی هر یک به شاهدی دل می بندند و پیوسته از بیوفایی شاهدان و بیقراری
حسن ایشان
در خوف و خزن باشند. اما عارفان ((بر خوارزم)) عاشق شوند و ایشان شرب مدام
و بهجت
دائم است. زیرا همۀ عالم را تجلیات آن شاهد یکتا بینند و غیبت و حضور که
مایه خوف
و حزن است ایشان را نباشد.
ما
در پیاله عکس رخ یار دیده
ایم، ای بیخبر زلذت
شرب مدام ما.
(حافظ)
گل را مدد رسید ز گلزار حسن دوست.
تا
چشم ما نبیند دیگر زوال گل. (دیوان
شمس)
به جهان خرم از آنم که جهان خرم
از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از
اوست. (سعدی)