179- در احوال عارفانی که سخن نمی گویند

بسیار کس باشد که دلش از این سخنان پر باشد الا بعبارت و الفاط نتواند آوردن، اگر چه عاشق و طالب و نیازمند این باشد. عجب نیست؛ و این مانع عشق نباشد بلکه خود اصل دل است و نیاز و عشق ومحبت. همچنانکه طفل عاشق شیرست و از آن مدد می یابد و قوت می گیرد و، مع هذا، نتواند شرح شیر کردن و حدّ آن را گفتن و در عبارت نتواند آوردن که من از خوردن شیر چه لذت می یابم، و به ناخوردن آن چگونه ضعیف و متألم میشوم، اگر چه جانش خواهان و عاشق شیرست. و بالغ اگر چه به هزار گونه شیر را شرح کند، اما او را از شیر هیچ لذت نباشد و از آن حظ نکند.

شرح (استاد قمشه ای)

- بسیار کس باشد ...: اشاره به مقام عارفانی است که در عالم استغراق و بیهوشی غرق لذت و ابتهاج درون باشند. اما از آن حال هیچ بیان نتوان کرد؛ و عدم بیان نشان فقدان حال نیست. لذا عارفان گمنام به خصوص میان زنان، که کمتر در مقام قیل و قال بوده اند، بسیارند و در تذکرة الاولیا و سایر کتب احوال عارفان شرح مقامات ایشان و تأثیر نفس آنان بر سالکان طریقت بیان شده است؛ از جمله حسام الدین چلپی و صلاح الدین زرکوب را میتوان در شمار این عارفان به حساب آورد که مولانا زبان احوال درون آنهاست.