183- در تعبیر از مناصب دنیا به دار

پادشاه یکی را بر دار می کند و در ملأ خلایق، جای بلند و عظیم، او را می آویزند – اگر چه در خانه، پنهان از مردم و از میخی پست نیز توان درآویختن، الا می باید که تا مردم ببینند و اعتبار گیرند و نفاذ حکم و امتثال امر پادشاه ظاهر شود.

آخر همۀ دارها از چوب نباشد؛ منصب و بلندی و دولت دنیا نیز داری عظیم بلند است. چون حق تعالی خواهد که کسی را بگیرد، او را در دنیا منصبی عظیم و پادشاهیی بزرگ دهد – همچون فرعون و نمرود و امثال اینها. آن همه چو داری است که حق تعالی ایشان را بر آنجا می کند تا جملۀ خلایق بر آنجا مطلع شوند. زیرا حق تعالی می فرماید: : کُنْتُ کَنْزاَ مَخْفِیاَ فَاَحْبَبْتُ اَنْ اُعْرَفَ  (من گنج نهانی بودم و دوست داشتم شناخته شوم)، یعنی جمله عالم را آفریدم و غرض از آن همه، اظهار ما بود، گاهی به لطف و گاهی به قهر. این آنچنان پادشاه نیست که ملک او را یک معرف بس باشد. اگر ذرات عالم همه معرف شوند در تعریف او قاصر و عاجز باشند.

شرح (استاد قمشه ای)

- همچون فرعون و نمرود ..: مولانا در مثنوی اشاره می کند که بسیاری از مردم در خود پرستی وستمکاری چون فرعونند، اما فرعون درونی ایشان را عون و یاوری نیست تا طغیان کنند و آن عون و یاور همان مقام و منصب و دولت دنیاست که اگر به ایشان برسد همان باشند که فرعون بود:

                            نفس اژدرهاست، او کی مرده است؛      از غم بی آلتی افسرده است.

                                               گر بیابد آلت فرعون او،      که به امر او همی رفت آب جو،

                                           آنگهان بنیاد فرعونی کند؛      راه صد موسی و صد هارون زند.

                                     آتشت را هیزم فرعون نیست،      زانکه چون فرعون او را عون نیست.

                                    علم و مال و منصب و جاه قِران      فتنه آرد در کف بد گوهران.

در نظر مولانا ستمکاران همه بر دار غفلت آویخته اند، الا آنکس که چون فرعون به یاری مال و جاه طغیان می کند و ظلم و جور او همگان را فرا می گیرد چنان است که گویی او را در ملأ عام بر دار آویخته باشند تا مایۀ عبرت دیگران شود. در اینجا سر تعبیر خواب مذکور در گزیده 106 روشن می شود که چرا اگر کسی خواب بیند او را بر دار کرده اند شاه و وزیر خواهد شد.