186- در سبب نا شکری

شُکر مَزیدن پستان نعمت است، پستان اگر چه پر بود تا نمزی شیر نیاید. پرسید که: سبب ناشکری چیست؟ و آنچه مانع شکر است چیست؟ شیخ فرمود: مانع شکر خام طمعی است، که آنچه بدو رسید بیش از آن طمع کرده بود. آن طمع خام او را بر آن داشت. چون از آنچه دل نهاده بود کمتر رسید، مانع شکر شد. پس، از عیب خود غافل بود، و آن نقد که پیش کش کرد از عیب و از زیافت (حقارت) آن غافل بود. لاجرم، طمع خام همچون میوۀ خام خوردن است و نان خام و گوشت خام. پس، لاجرم، موجب تولد علت باشد و تولد نا شکری. چون دانست که مضر خورد، استفراغ واجب است؛ حق تعالی به حکمت خویشتن او را به بی شکری مبتلا کرد تا استفراغ کند و از آن پنداشت فاسد فارغ شود تا آن یک علت صد علت نشود، وَبَلَوْنَاهُمْ بِالْحَسَنَاتِ وَالسَّيِّئَاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ (ما آدمیان را به نیکوییها و بدی ها بیازمودیم، باشد که بسوی ما باز گردند – اعراف – 168)

شرح (استاد قمشه ای)

- سبب ناشکری چیست ..: مولانا شکر را از همۀ نعمتها برتر می داند زیرا نعمت، اگر به منعم راهبر نشود، موجب غفلت است و غفلت مایۀ نزول بلا، بلکه عین خود بلاست:

                                شوق یزدان طوق هر گردن بود؛       نی جدال و رو ترش کردن بود.

                           شکر جان نعمت و نعمت چو پوست       زانکه شکر آرد تو را تا کوی دوست

                                  نعمت آرد غفلت و شکر انتباه؛       صید نعمت کن به دام شکر شاه.

مصراع آخر اشاره به آیۀ 7 در سورۀ ابراهیم است بدین مضمون که:

          اگر شکر و سپاس گویید

          خدواند انعام خویش را بر شما بیفزاید،

          و اگر نعمت او را کفران کنید،

          همانا که عذاب خدا بسیار سخت خواهد بود.

این عذاب سخت نزد مولانا خود نعمت دیگری است که مرهم خود بینی و دوای ناشکری است؛ زیرا آنکس که به جاذبۀ نعمتها و نیکوییها به سوی حق نیاید، او را به دام بلا صید کند – چنانکه خداوند فرمود:

          ما آدمیان را به نیکوییها و بدی ها بیازمودیم،

          باشد که بسوی ما باز گردند.                         (اعراف – 168)

          شکر خدای بود که آن بت وفا نکرد،          

          شاید که توبه ای بکند بت پرست ما.

تعریف مولانا از شکر و ناشکری یادآور بیان عارفانه ای است که در رساله فُشِیریه از جنید نقل شده است:

شکر آن است که خودرا شایسته نعمت ندانی.