189- قاعدۀ روزی
لَقَدْ عَلِمْتُ وَ مَا الْاِسْرَافُ منْ خُلُقِیْ اَنّ
الَّذی هُوَ رزْقِیْ سَوْفَ
یَأتِیْنِیْ
اَسْعی لَهُ یُعَنِّیْنِیْ تَطَلُّبُهُ وَلَو
جَلَسْتُ اَتَانِی لَاُ یُعَنِیَّنِی
بدرستی که من دانسته ام قاعدۀ روزی را و خوی من نیست که
بگزافه دُوا دو کنم و رنج برم من بی ضرورت. بدرستی که آنچه روزی من است از
سیم و
از خورش و از پوشش و از نار شهوت چون بنشینم بر من بیاید. من چون می دوم
در طلب آن
روزی ها، مرا پر رنج و مانده و خوار می کند طلب کردن اینها، و اگر صبر کنم
و بجای
خود بنیشینم بی رنج و خواری بر من بیاید. زیرا روزی هم طالب من است
و او
مرا می کشد و چون نتوان مرا کشیدن او بیاید. چنانکه منش نمی توانم کشیدن،
من می
روم.
حاصل سخن اینستکه به کار دین مشغول می باش تا دنیا پس تو
دَوَد. مراد ازین نشستن، نشستن است بر کار دین، اگر چه می دود. چون برای
دین می
دود، او نشسته است. و اگر چه نشسته است، چون برای دنیا نشسته است، او می
دود. قال،علیه
السّلام، مَن جَعَلّ الهُمُوْمَ هَمّاٌ وَاَحِدآٌ کفاهُ اللهُ سَائِرَ هُمُوْمِه. هر که
را ده غم باشد، غم دین را بگیرد، حق تعالی آن نه را بی سعی او راست کند.
چنانکه
انبیا در بند نام و نان نبوده اند، در بند رضا طلبی حق بوده اند. نان
ایشان بردند،
و نام ایشان بردند. هرکه رضای حق طلبد، این جهان و آن جهان با پیغمبرانست
و
همخوابه، فَأُوْلَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِم
مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِينَ
(با کسانی که خدا به آنها لطف و عنایت کامل فرموده یعنی با
پیغمبران و صدیقان و شهیدان و نیکوکاران محشور خواهند شد – نساء – 69)،
چه جای اینست؟ بلکه با حق همنشین است که: اَنَا جَلِیْسُ مَنْ ذَکَرَنِیْ. اگر
حق همنشین او نبودی در دل او شوق حق نبودی، هرگز بوی گل بی گل نباشد، هرگز
بوی مشک
بی مشک نباشد. این سخن را پایان نیست و اگر پایان باشد، همچون سخنهای دیگر
نباشد.
مصراع شب رفت و حدیث ما به پایان نرسید، شب و تاریکی این عالم
بگذرد و نور
این سخن هردم ظاهرتر باشد چنانکه شب عمر انبیا ،علیهم السلم، بگذشت و نور
حدیثشان
نگذشت و منقطع نشد و نخواهد شدن.
شرح
- روزی
هم طالب من است ...:
این مضمون در مثنوی اینگونه آمده است:
بر سر هر لقمه بنوشته عیان
کز فلان بن، فلان بن، فلان
هین توكل كن، ملرزان
پا و دست رزق ِ تو، بر
تو، ز تو عاشق
تر است
عاشق است و میزند او
مول مول کاو ز بی صبریت
داند، ای فضول
گر تو را صبری بُدی،
رزق آمدی خویش
را، چون عاشقان، بر تو زدی
این تب و لرزه ز خوفِ جوع چیست ؟ در
توكل سیر میتانید زیست
-
عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ ...: بخشی از آیۀ 69 سورۀ نساء که
کامل آن
بدین مضمون است:
و آنان که خدا و رسول را اطاعت کنند
البته با کسانی که خدا به آنها لطف و
عنایت کامل فرموده
یعنی با پیغمبران و صدیقان و شهیدان
و نیکوکاران محشور خواهند شد
و اینان [در بهشت] چقدر نیکو رفیقانی هستند.
-
شب رفت و حدیث ما به پایان نرسید: مصراعیست از رباعیی که به مولانا
نسبت
داده شده است و تمام رباعی این چنین است:
من بودم و دوش آن بت جان افراز
ازمن همه
لابه بود و از وی همه ناز
شب رفت و حدیث ما بپایان نرسید شب را چه گنه حدیث ما بود دراز