90- ظاهر آشنا باطن فریب
می
فرمود که: تاج الدین قبایی را گفتند که این دانشمندان در میان ما می آیند
و خلق را
در راه دین بی اعتقاد می کنند.
گفت:
نی ایشان می آیند میان ما و ما را بی اعتقاد می کنند. و الا ایشان حاشا که
از ما
باشند - مثلا سگی را طوق زرین پوشانیدی،
وی را با آن طوق سگ شکاری نخوانند. شکاریی معنیی است درو، خواه طوق زرین
پوش و
خواه پشمین - آن عالم به جبه و دستار نباشد. عالمی هنریست در ذات وی که
اگر در قبا
و عبا باشد تفاوت نکند.
چنانکه
در زمان پیغمبر،صلی الله علیه و سلم، [منافقان ] قصد ره زنی دین می کردند
و جامه
نماز می پوشیدند تا مقلدی را در راه دین سست کنند، زیرا آن را نتوانند
کردن تا
خودرا از مسلمانان نسازند، و اگر نی فرنگی یا جهودی طعن دین کند و از وی
کی شنوند؟
که:
فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ،
الَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ، الَّذِينَ هُمْ يُرَاؤُونَ،
وَيَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ (پس وای بر آن
نمازگزاران، که دل از یاد خدا غافل دارند، همانان که [اگر طاعتی کنند] به
ریا و
خود نمایی کنند، زکات و احسان را از فقیران منع کنند - ماعون – 4 -7)
سخن
کلی اینست آن نور داری، آدمیتی نداری. آدمیتی طلب کن. مقصود اینست، باقی
دراز
کشیدنست. سخن را چون بسیار آرایش می کنند، مقصود فراموش می شود.
شرح
- باقی دراز کشیدنست ...: این مضمون در مثنوی
اینگونه آمده است:
چونكه با معشوق
گشتی همنشین دفع كن دلالگان را بعد از این
هر
كه از طفلی گذشت و مرد شد
نامه و
دلاله بر وی سرد شد
نامه
خواند از پی تعلیم را حرف
گوید از پی تفهیم را
پیش بینایان
خبر گفتن خطاست
كان دلیل غفلت و
نقصان ماست
پیش
بینا شد خموشی نفع ِ تو
بهر این آمد
خطابِ "أنصتوا"
گر بفرماید:
بگو، بر گوی خَوش
لیك اندک گو، دراز
اندر مكش
ور بفرماید كه: اندر كش دراز همچنان شرمین بگو، با امر ساز
- پیش بینا شد خموشی نفع ِ تو بهر این آمد خطابِ "أنصتوا"
مصرع
دوم بیت دوم اشاره ایست به آیۀ 204 سورۀ اعراف بدین مضمون:
چون
قرآن قرائت شود همه گوش بدان فر دهید و سکوت کنید (تا حقایق و نصایح قرآن را فهم
کنید) باشد که مشمول لطف و رخمت حق شوید.