در باره فیه
ما فیه
((تمامی مطالب این بخش،
عیناً از کتاب گزیدۀ فیه ما فیه نوشته استاد الهی قمشه ای
که توسط شرکت انتشارات علمی و فرهنگی به طبع رسیده، نقل شده
است))
فیه ما فیه مجموعۀ مقالات و تقریرات مولاناست که بتدریج به
دست بهاءالدین یا دیگر مریدان تحریر شده و از نظر مولانا گذشته است. تدوین
کامل
کتاب و نامگذاری آن به (( فیه ما فیه)) و القابی چون ((اسرار جلالیه)) و
((مقالات))
بعد از وفات مولانا صورت گرفته است.
این کتاب مانند سایر آثار مولانا دارای نظم و نسق منطقی
نیست و فصل بندی روشنی ندارد. مسئله ای از خود مولانا یا سخن بزرگانی چون
برهان
الدین محقق ترمذی، سنائی، مولانای بزرگ (پدر مولانا) و یا شخص مجهولی با
عنوان
((یکی گفت)) در مو ضوعات بسیار متنوع از تفسیر قرآن تا مسائل سیاسی روز،
طرح می
گردد و بحث بتدریج از موضوع اصلی دور می شود و دهها بحث تازه بر حسب تداعی
معانی و
احوال و خاطرات مولانا پیش می آید:
در خاطرم می آید که این آیت را تفسیر کنم،
اگرچه مناسب این مقال نیست که گفتیم
اما در خاطر چنین می آید،
پس بگویم تا برود.
(فیه
مافیه)
کلام آهنگ مناظره و گفتگوی دوستانه دارد و روی سخن با یاران
و مریدان مولاناست. یکی از این مریدان معین الدین پروانه، وزیر علاءالدین
محمد
سلجوقی، است که با اخلاص و ارادت برای استماع سخن مولانا به خانقاه می
آمده و گاه برای
مولانا و یارانش مجالس سماع برقرار می کرده است.
عبارت ((فیه ما فیه)) که عنوان مقالات مولاناست، ظاهراً از
اشعار ابن عربی اخذ شده و شاید اشاره به آن است که این کتاب را اسم نیست،
بلکه
تمام مسماست:
اسم کم جو، رو مسما را بجو
مه به بالا دان، نه اندر آب جو (مثنوی)
و مناظرۀ ((مست و محتسب)) در مثنوی بیان رمز همین نکته است:
محتسب در نیمه شب جایی
رسید؛ دربن
بازار مستی خفته دید
گفت: هان، مستی! جه خوردستی؟ بگو.
گفت:
از آن خوردم که هست اندر سبو.
گفت:
خود اندر سبو واگو که چیست. گفت
از
آنکه خورده ام. گفت: این خفی است.
گفت: آنچه
خورده ای، آن چیست، آن؟ گفت
آنچه در سبو مخفی است آن.
دور می
شد این سؤال و این جواب؛ ماند چون خر محتسب اندر خلاب.
گفت: با
او محتسب: هین، ((آه)) کن! مست
((هوهو)) کرد هنگام سخن.
گفت: گفتم ((آه))
کن، ((هو)) می کنی! گفت:
من شادم، تو
از غم می زنی.
آه از درد و غم بیدادی است؛
هوی
هوی می کشان از شادی است.
در اینجا محتسب هوشیار دنیا، که همه در سودای جهان و حساب
سود و زیان است، از مستان بادۀ توحید می پرسد: چه خورده اید که چنین شاد و
فرخنده
اید؟ گویند: گفتنی نیست؛ تا ننوشی ندانی. و اگر پرسند که در پردۀ این
الفاظ و
عبارات و این ترانه و غزل چیست، گویند: فیه ما فیه: در آن است آنچه در آن
است؛ تا
نخوانی در نیابی. و انگاه نه هرخواندنی که مدام فریفتۀ صورت باشی و در بند
وزن و
قافیه و تمثیل و قصه فرومانی، بلکه باید دانه را از کاه و پوست و مغز جدا
کنی و از
آن مغز و دانه بر خوری . آنگاه نه هر خوردنی که در دهان بگردانی و بیرون
افکنی –
چنانکه به یک روز هزار آیت قرآن فرو می خوانند و فرو نمی برند تا مایۀ رشد
و قوت
جان باشد. و با این همه اگر فرو بری و طبع تو با آن همراه نباشد، تو را
هیچ سود
نبخشد:
بر سماع راست هرتن چیر نیست؛
طعمۀ هر مرغکی انجیر نیست.
(مثنوی)
شیخ عبدالله بن شیخ زین العابدین مازندرانی حائری، در مقدمۀ
ظریفی که بر کتاب فیه ما فیه (تهران 1334 هجری قمری) تحریر کرده، در وجه
تسمیه کتاب
به ((فیه ما فیه)) تعبیر لطیفی آورده است:
((... این مجموعۀ جواهر را، به ملاحظۀ عظمت قدرتش که تحدیدی
نمی توانست نمود و زیادتی قیمتش که بی نهایت بود، به اسمی معین و وصفی
مشخص محدود
نفرموده، اقتباس از آیۀ وافی هدایۀ (( فاوحی الی عبده ما اوحی)) نموده،
اشارۀ
اجمالیه به عظمت مافی الکتاب من الکلمات التامات کرده، به ((فیه ما فیه))
مسمی
فرمود. الحق این بحر محیط بی پایان و این دریای بسیط بی کران را، که مملو
از لثالی
و گوهر و غوالی و عنبر و در مرجان و اصناف و مرغ و ماهی و نهنگ و انواع حیوان است، چسان می توان تعریف کرد و
چگونه توصیف آن به بیان توان آورد؟ جز آنکه فلک فکرت در گرداب حیرت افتد و
مستغرق
دریای وحدت گردد. آن زمان حقیقت انسانی، به زبان رسای بیزبانی، یک دهن به
پهنای
فلک گشاید و به بانگ بلند فریاد زند:
اندر او هست، آنچه هست در او؛
فیه مافیه، انه هو هو))